خیلی سخته ! خیلی حرف تو سرم میاد اما حتی نمی تونم بنویسمشون!

یکی از دوستام (محسن) میگه شکسپیر گفته:" سعی نکن آنچه که داری دوست داشته باشی بلکه سعی کن آنچه دوست داری بدست بیاری ! " 

یکی نیست بگه اگه " آنچه که دوست دارم " نمی تونم  ( به هر علتی*) بدست بیارم مسلماً چاره ای ندارم, مجبورم و باید سعی کنم " آنچه که دارم "را برای دلخوشی دوست داشته باشم !

*به هر علتی :
یکیشو میدونم بی عرضگی خودم بوده, چون من کلا" آدم دست و پا چلفتی ای هستم . خوب این درست, اما بقیه اش چی؟
بقیه اش چیزایی که باید فکر کنم احتمالا"به خاطر اونا بوده, چیزایی مثل شانس, تقدیر ,خواست خدا...

مگه میشه آدم اینقدر بد شانس باشه؟  

یادداشت های یه دل تنها

سلام

از امروز منم می خوام شروع کنم به نوشتن!

تو دل و ذهنم خیلی حرف برا گفتن دارم از یه ادمی که حتی خدا هم دیگه دوسش نداره

ولی فعلا" یه تیکه ازترانهء محسن یگانه رو اینجا می ذارم:

ای دل تنها چیه چشم انتظاری            باز یه لحظه یه دم آروم نداری

مثل زمستون تو حسرت بهاری            باز عشقت خیمه زد رو خونم.......

تویه آسمون دنیا هر کسی ستاره داره

چرا وقتی نوبت ماست آسمون جایی نداره